English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6368 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
spasticity U حالت تشنج
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
the i U [حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
modes U قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
mode U قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
foreground U سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
squared U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squaring U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squares U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analog U سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analogue U ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
square U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
vitrifying U تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
analogues U ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
convertor U وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
oblique case U حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
printed U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
prints U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
print U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
tetanus U تشنج
hysteria U تشنج
the fidgets U تشنج
convulsion U تشنج
paroxysms U تشنج
jerk U تشنج
jerked U تشنج
jerking U تشنج
jerks U تشنج
convulsions U تشنج
convulsiveness U تشنج
succussion U تشنج
paroxysm U تشنج
devitrify U از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
plebeianism U حالت عوام یا مردم پست حالت توده
alternates U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternate U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternated U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
state of rest U حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
convulsive therapy U تشنج درمانی
shocks U تشنج سخت
detente U تشنج زدایی
gripe U تشنج موضعی
de escalation U تشنج زدایی
hysterically U پرشور و تشنج
hysterical U پرشور و تشنج
hysterogenic U تشنج اور
hysteroid U تشنج اور
shocked U تشنج سخت
shock U تشنج سخت
antispasmodic U ضد انقباض و تشنج
chorea U تشنج مخصوص
myoclonus U تشنج ماهیچه
spasm U تشنج موضعی
clonus U تشنج عضلانی
spasms U تشنج موضعی
anticonvulsive U داروی ضد تشنج
eclampsia U تشنج ابستنی
plasticity U حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
genitive U حالت مالکیت حالت مضاف الیه
yank U تکان شدیدوسخت تشنج
spasms U الت تشنج واضطراب
de-escalates U تشنج زدایی کردن
de-escalated U تشنج زدایی کردن
spasm U الت تشنج واضطراب
de-escalate U تشنج زدایی کردن
yanked U تکان شدیدوسخت تشنج
yanking U تکان شدیدوسخت تشنج
de escalate U تشنج زدایی کردن
yanks U تکان شدیدوسخت تشنج
sidesplitting U موجب تشنج پهلوها
trismus U تشنج ارواره زیرین
defuse U تشنج زدایی کردن
electric convulsive therapy U درمان با تشنج برقی
electroconvulsive therapy U درمان با تشنج برقی
fitfulness U تشنج یا تغییر حال
convulsing U دچار تشنج کردن
convulses U دچار تشنج کردن
convulsed U دچار تشنج کردن
convulse U دچار تشنج کردن
ect U درمان با تشنج برقی
Yankee U تکان شدیدوسخت تشنج
defused U تشنج زدایی کردن
de-escalating U تشنج زدایی کردن
Yankees U تکان شدیدوسخت تشنج
hyperkinesia or sis U تشنج کش واکش ماهیچه
defuses U تشنج زدایی کردن
defusing U تشنج زدایی کردن
ecs U ضربه برقی تشنج اور
stag evil U تشنج ارواره زیرین اسب
bouleversement U تشنج دهم ریختگی کامل
grand mal U صرع همراه با تشنج وغش
electroconvulsive shock U ضربه برقی تشنج اور
uart U قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
marginal case U حالت نهائی حالت حدی
spectrality U حالت طیفی حالت شبحی
spectralness U حالت طیفی حالت شبحی
cold forming U حالت دهی در حالت سرد
transitoriness U حالت ناپایداری حالت بی بقایی
crude U حالت طبیعی رنگ [حالت ملایم و اصیل رنگ]
hyperventilation U تنفس زیاد بطوریکه مقدار دی اکسید کربن در خون از مقدارعادی ان کمتر میشود و سبب تشنج سرگیجه و غش میگردد
real mode U حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
cold strength U استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
universal U قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
forward seat U حالت نشستن سوارکار روی زین در پرش حالت نشستن سوارکار بر روی زین
moods U حالت
estates U حالت
idiocrasy U حالت
ill conditioned U بد حالت
fettle U حالت
temper U حالت
self U حالت
pyreticosis U حالت تب
tempered U حالت
cases U حالت
case U حالت
queasiness U حالت قی
tempers U حالت
mood U حالت
posturing U حالت
stance U حالت
glass eyed U بی حالت
feverishness U حالت تب
febricity U حالت تب
makes U حالت
if U حالت
posture U حالت
predicaments U حالت
predicament U حالت
postured U حالت
postures U حالت
line condition U حالت خط
estate U حالت
stances U حالت
phase U حالت
phased U حالت
phases U حالت
make U حالت
expression U حالت
stated U حالت
manner U حالت
situation U حالت
situations U حالت
condition U حالت
state- U حالت
unexpressive U بی حالت
attitude U حالت
state U حالت
temperaments U حالت
disposition U حالت
status U حالت
stating U حالت
grain U حالت
expressions U حالت
attitudes U حالت
states U حالت
temperament U حالت
downiness U حالت کرکی
on average [on av.] U در حالت کلی
averaged U در حالت کلی
drinking bout U حالت مستی
eburnation U حالت عاجی
drive state U حالت سائقی
drowsihead U حالت نیمخواب
energy state U حالت انرژی
eigenstate U حالت انرژی
equation of state U معادله حالت
equilibrium state U حالت تعادل
goutiness U حالت نقرسی
grittiness U حالت شنی
ground state U حالت پایه
hang over U حالت خماری
heat proof quality U حالت نسوزی
humanness U حالت انسانیت
gen U حالت مالکیت
gen U حالت اضافه
y position U حالت- ایگرگ
i.c. U حالت اولیه
iciness U حالت یخی
well disposed U خوش حالت
idiocrasy U حالت مخصوص
idle position U حالت سکون
vitreus state U حالت شیشهای
glassy state U حالت شیشهای
erectness U حالت عمودی
exceptional case U حالت استثنایی
excited state U حالت برانگیخته
expressive eyes U چشمان با حالت
facial expression U حالت چهره
febile U دارای حالت تب
feminineness U حالت زنانه
final state U حالت پایانی
free wheeling U حالت خلاصی
fugitiveness U حالت شخص
gas phase U حالت گازی
ignition condition U حالت احتراق
feminity U حالت زنانه
sulkily U با حالت قهر
accusative U حالت مفعولی
accidentalness U حالت اتفاقی
acedia U حالت خ-لسه
adrenergic reponse state U حالت پر ادرنالینی
affectedly U با حالت بخودگرفته
Recent search history Forum search
1 if there's any justice
1incentive
1affixation
1 In last fit, DOS starts at high addresses and works downward
1skirts
1حالت خوبه
1'no'said oliver,with an"ask me,ask me!"look on his face
2encapsulate
0جملات كه بعد از tobe حالت سوم فعل استفاده مى شود دقيقا چه معنى ميدهند مثل (it is called,it was called)
0 دستگاه یو پی اس چیست و چه وظیفه ای در سازمان دارد؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com